اصلاحات اجتماعی امام علی (ع)
اصلاحات اجتماعی امام علی (ع)
اقدامات حضرت امیر (ع)در برقراری عدالت اجتماعی و رفع تبعیض های ناروای موجود حول دو محور ، اصلاحات اقتصادی و تقسیم بالسویه بیت المال ، و اصلاح ساختار اداری و مدیریتی جامعه دور می زد .
اصلاحات اقتصادی و تقسیم بالسویه بیت المال
با تأمل در روایات تاریخی که اطلاعاتی راجع به بیت المال و ثروت های عمومی در صدر اسلام بیان نموده اند چنین نتیجه گیری می شود که از آغاز دولت اسلامی در زمان رسول الله (ص)تا پایان دوره خلافت عثمان به طور کلی دو نوع سیاست در نحوه تقسیم و توزیع بیت المال در میان مسلمانان اجرا می شده است .
سیاست اول : سیاستی بود که پیامبر اکرم (ص)در پیش گرفتند . ایشان تقسیم اموال یا صرف آنها در مواردی که بایستی صرف شوند را به تأخیر نمی انداختند ، و در تقسیم بیت المال نیز تفاوتی میان مسلمانان قائل نمی شدند و اموال را بالسویه تقسیم می کردند . ابوبکر نیز در دوره خلافتش از روش و سیاست پیامبر (ص)در تقسیم بیت المال پیروی کرد .
سیاست دوم : سیاستی بود که در روزگار خلیفه دوم معمول گردید . در زمان خلافت عمر دیوان ها تأسیس شد و اموال عمومی و درآمدهای دولت را جمع آوری و در محلی به نام بیت المال ذخیره می کردند و تقسیم و توزیع آنها نیز بر حسب میزان سابقه افراد در اسلام و نزدیکی قبایل به پیامبر (ص)صورت می گرفت . عثمان نیز در دوره خلافتش از سیاست مالی خلیفه دوم پیروی کرد ، به علاوه در روزگار عثمان کارگزاران حکومت که عمدتا از حزب امویان بودند هر گونه که می خواستند در بیت المال دخل و تصرف می کردند و خود عثمان نیز بیت المال را به خویشان و نزدیکان و حامیان خود به طور دلخواه بذل و بخشش می کرد . وقتی که امام علی (ع)مسئولیت حکومت را پذیرفت تصمیم داشت که در دوران حکومت خود مردم را به عصر رسول اکرم (ص)باز گرداند و سیره و روش آن حضرت را در امر رهبری به طور مطلق زنده کند ، ... اکنون که زمام امور را به دست گرفته بود وقت آن رسیده که سنت رسول الله (ص)را در تقسیم بیت المال احیاء کند . از آن حضرت روایت شده که فرمودند : پیامبر خدا ، آن چه در بیت المال بود تقسیم می کرد و چیزی برای فردا نمی گذاشت و ابوبکر نیز چنین کرد ، اما عمر بن خطاب در این مورد ، روش دیگری داشت ، دفتر دیوان درست کرد ، یعنی بیت المال تا سال آینده می ماند . اما من همچنان که پیامبر خدا (ص)رفتار می کرد عمل می کنم . امام علی (ع)بیت المال را مال مردم می دانست که باید به دست آنان برساند و در رساندن اموال به صاحب آن مسامحه روا نمی داشت . در روایت دیگری آمده : که حضرت امیر (ع)هر جمعه بیت المال را تقسیم می کرد و کف آن را جارو می کرد و آب می پاشید ، سپس در آنجا دو رکعت نماز می خواند و بیت المال را خطاب می کرد در قیامت شهادت بدهد که من مال مسلمین را در تو حبس نکردم . امیرمؤمنان علی (ع)در سخنرانی روز دوم آغاز حکومتشان ، ضمن اعلام خط مشی سیاسیشان به مردم فرمودند که فردا بیت المال شما را تقسیم خواهم نمود . و چون صبح روز بعد مردم به دستور او در وعده گاه گرد آمدند به نویسنده اش عبید الله ابن رافع دستور داد که به هر یک از مهاجر و انصار سه دینار بپردازد . در این هنگام یکی از انصار گفت : آیا رواست که من با این فرد سیاه که تا دیروز غلام من بود ، مساوی و برابر باشم ، امام (ع)در پاسخ گفت : " در کتاب خدا بین فرزندان اسماعیل و فرزندان اسحاق تفاوتی نمی بینم . "گروهی از نخبگان بنی امیه و نیز طلحه و زبیر از روی اعتراض برای گرفتن سهم خویش نیامدند . فردای آن روز ولید ابن عقبه ، همراه شماری دیگر نزد امام آمد و با اشاره به قتل پدرش توسط علی (ع)در احد و قتل پدر سعید بن عاص در آنجا و تحقیر پدر مروان نزد عثمان و امور دیگر از امام خواست دست کم اموالی را که عثمان به آنان بخشیده از آنان باز پس نگیرد . به علاوه قاتلان عثمان نیز قصاص شوند وقتی علی (ع)شرایط ايشان را نپذیرفت ، دشمنی شان را علنی کرده و بنای عیب جویی از آن حضرت را گذاردند و تلاش کردند یاران آن بزرگوار را از ایشان جدا کنند و وحدت جامعه را از بین ببرند از مهمترین اقدامات آنان تحریک عایشه و طلحه و زبیر و بر پایی جنگ جمل بود . فردای آن روز بار دیگر خطبه خواند و از سر خشم بنای خود را برای تقسیم اموال موجود بر اساس کتاب خدا یاد کرد ، امام (ع)از منبر پایین آمد و بعد از خواندن دو رکعت نماز در گوشه مسجد در کنار طلحه و زبیر نشست ، آنها سنت عمر را در تقسیم بیت المال مستمسک قرار دادند و به حضرت گفتند : " لیسَ کَذلکَ کانَ یُعطینا عَمرُ ، عمر این طور به ما عطا نمی داد "حضرت برای مجاب کردن آنها سنت رسول خدا (ص)را مطرح کرد و از آنها پرسید : " فَما کان یُعطیکُما رسولُ الله (ص) "پیامبر چگونه به شما عطاء می داد ؟"آنها که دوران پیامبر (ص)را خوب درک کرده بودند و می دانستند پیامبر اکرم بیت المال را به طور مساوی تقسیم می کردند به ناچار سکوت کردند. حضرت برای آنکه از آنها اقرار بگیرد فرمود : " ألیسَ کانَ رسولُ اللهِ یُقسِّم بِالسویةِ بینَ المُسلِمینَ ؟ مگر نه این است که رسول خدا بیت المال را به طور مساوی تقسیم می کرد. "گفتند : بلی . سپس آنان را که روزی جز پیامبر (ص)احدی را مقتدا و رهبر خود نمی دانستند به یاد روش پیامبر انداخته و فرمودند " فسُنَةُ رسولِ الله (ص)أولَی بالإتّباعِ أم سنَّةُ عمر – آیا سنت رسول خدا برای پیروی شایسته تر است یا سنت عمر " رعایت تساوی در میان عرب و عجم امری نبود که برای اعراب قابل تحمل باشد ، ام هانی ، خواهر امام علی (ع)برای گرفتن عطایش نزد امام آمد و آن حضرت بیست درهم به او داد کنیز عجمی ام هانی نیز نزد امام (ع)آمد به او نیز بیست درهم داد زمانی که ام هانی از این امر با خبر شد ، خشمگین شد و با اعتراض نزد امام (ع)رفت . پاسخ امام علی (ع)این بود که : " در قرآن برتری عرب را بر عجم ندیده ام " روایات مربوطه به شیوه امام در تقسیم بیت المال در منابع روایی و تاریخی فراوان است ، و ما در این قسمت به همین مختصر به عنوان نمونه بسنده کردیم تا بحث طولانی نشود و به هر حال آن چه مسلم است این که یکی از ویژگی های امیر مؤمنان که به آن شهرت یافت همین بود که : " قسم بالسویة و عدل فی الرعیة . "امام علی (ع)اعلام کرده بودند ثروت های عمومی را که عثمان به نزدیکان خود بخشیده است نزد هر کس بیابم به بیت المال بر می گردانم ، حتی اگر در کابین زنان قرار داده باشند . بنابراین یکی دیگر از برنامه های اصلاحات اقتصادی امام (ع)مصادره اموالی بود که بعضی از خواص به ناحق مالک آن شده بودند ، حضرت امیر (ع)به اجرای تصمیم خود همت گماشت و تمامی اراضی و املاکی که عثمان تیول برخی از اعضای خانواده و افراد خود کرده بود مصادره کرد ، و به جست و جو پرداخت تا هر درهمی که در راه خلاف و در غیر راه مستحقانش بذل شده بود گرفت و به بیت المال بازگردانید . همچنین فرمان داد تا تمام سلاح هایی که در خانه عثمان بود و از آن علیه مسلمانان استفاده می شد گرد آوری شود ، و فرمان داد تا تمام شترهای زکات را که در خانه او بود گرد آوری کنند ، نیز فرمان داد ، شمشیر و سپرش ضبط گردد و فرمان داد متعرض اسلحه هایی که با آنها با مسلمانان نبرد نگردد ، نشوند چنان که از ضبط ثروت های او در خانه اش و جاهای دیگر خودداری کرد . سیره عملی امام علی (ع)در رعایت حقوق مردم و دقت و حساسیت ایشان در اجرای عدالت به گونه ای در تاریخ مشهور است ، که بسیاری از محققان معتقدند ، تاریخ بشر تاکنون فردی عادل تر از حضرت امیر (ع)به خود ندیده است ، از این رو ، رفتار و گفتار امام علی (ع)در مقوله عدالت اقتصادی الگوی ارزشمندی است برای تمامی بشریت و به خصوص امت اسلام و به ویژه پیروان آن امام همام است .
اصلاح نظام اداری و مدیریتی جامعه
قبل از آنکه علی (ع)، حکومت را به دست بگیرند ، دستگاه اداری و مدیریتی جامعه به دست کارگزاران حزب امویان اداره می شد ، که با حیف و میل اموال عمومی و اعمال خلافت شرع و ظلم و تعدی به مردم موجبات نارضایتی های عمومی و اعتراضات گسترده مردم علیه حکومت مرکزی را فراهم آورده بودند . یک چنین سیستم اداری با حکومت عدل علی علیه اسلام همخوانی نداشت . لذا امیر مؤمنان علی (ع)اصلاح ساختار اداری و مدیریتی جامعه را در اولویت های برنامه های اصلاحی خودشان قرار داده بودند . و در نخستین روز از حکومتشان و در اولین سخنرانی به مردم اعلام کردند ، که در حوزه مدیریتی انقلاب اساسی صورت خواهد گرفت و آنها که به ناحق ، بر دیگران پیشی گرفته و مناصب حکومتی را اشغال کرده اند ، پایین کشیده می شوند و کسانی که با داشتن شایستگی ها و لیاقت و سابقه درخشان در اسلام منزوی شده اند بالا خواهند آمد . با اعلام سیاست ها و برنامه های اصلاحی امام ، بسیاری متوجه شدند که دستگاه اداری به جای مانده از عثمان متحول خواهد شد . از این روی برای تثبیت قدرت و اعطای مسئولیت و افزایش سهم نزد امام (ع)و خواص به جریان افتاد . اما معیار امام (ع)برای اعطای مسئولیت ها این بود : " لا یختص بالولایات إلا أهل الدیانات و الأمانات "" ولایت و کارگزاری حکومت اسلامی جز به افراد متدین و امین واگذار نمی شود . "بنابراین باند اموی که اکثر ولایات را در قبضه خود داشتند به ویژه معاویه در انتظار عزل از حکومت و ولایت بودند و اتفاقاً انتظار درستی هم بود ! حضرت امیر (ع)کارگزاران عثمان را از شهرها بر کنار کرد – به جز ابوموسی اشعری که بنابر توصیه مالک اشتر او را در فرمانداری کوفه ابقا کرد و افراد شایسته توانا ، امانت دار و مورد اعتماد را که با معیارهای حکومت علوی سازگاری داشتند را به جای آنها گماشت . مورخان می نویسند که مغیره ابن شعبه و عبدالله بن عباس برای ابقای معاویه و بعضی از استانداران نزد علی (ع)وساطت کردند . تاریخ طبری ، از قول عبد الله بن عباس می نویسد : " ... امیر مؤمنان علی (ع)فرمود : مغیره نزد من آمد و گفت : " برای عبد الله بن عامر و معاویه و کارگزاران عثمان نامه بفرست و آنان را بر مسئولیت های گذشته شان باز گمار تا برایت از مردم بیعت بگیرند : زیرا آنان شهرها و مردم را آرام می کنند . آن روز به وی جواب رد دادم و گفتم " به خدا سوگند ، اگر یک ساعت از روز برایم باقی باشد . برای اعمال نظر خویش تلاش کنم و اینان و مانند آنها را به حکومت نگمارم " و این گونه است که در بینش سیاسی امیرمؤمنان علی (ع)که حکومت و زمامداری را امانت الهی می داند که برای خدمت به مردم باید به کسانی که شایستگی و اهلیت دارند واگذار شود ، کسانی مانند معاویه جایگاهی ندارند ، و باقی ماندن او در منصب زمامداری حتی برای یک ساعت ، با عدالت علی (ع)که محور اصلی سیاست و برنامه های حکومت علوی است سازگاری ندارد . در واقع اگر حضرت امیر (ع)معاویه را در منصب خود ابقاء می کردند جای تعجب بود ! البته کسانی که سیاست و حکومت را ابزاری برای رسیدن به قدرت و تسلط بر مردم می دانند در سیاست مداری حضرت امیر (ع)تردید کرده اند .
حضرت امیر (ع)قبلاً پاسخ این گونه افراد را داده اند و بهانه هر گونه شک و شبهه را از دست مخالفان گرفته اند ، حضرت در خطبه ای فرمودند : " و اللهِ مَا مُعاویةُ بِأدهَی مِنِّی ولکنَّه یَغدِرُ و یَفجُرُ و لَو لا کَراهِیةُ الغَدرِ لَکُنتُ مِن أدهَی الناسِ و لکِن کلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٍ و کلُّ فُجَرَةٍ کُفَرَةٍ " و لِکلّ غادرٍ لِواءٌ یُعرَفُ بِه یَومَ القِیامةِ "و اللهِ ما أُستَغفَلُ بِالمَکیدةِ و لا أُستَغمَزُ بالشَّدیدةِ . " " سوگند به خدا ، معاویه از من سیاستمدارتر نیست ، اما معاویه حیله گر و جنایتکار است . اگر نیرنگ ناپسند نبود من زیرک ترین افراد بودم ، ولی هر نیرنگی گناه و هر گناهی نوعی کفر و انکار است . روز رستاخیز در دست هر حیله گری پرچمی است که با آن شناخته می شود . "به خدا سوگند من با فریبکاری غافلگیر نمی شوم و با سخت گیری ناتوان نخواهم شد . ابن ابی الحدید ، در شرح این خطبه ، ضمن دفاع از سیاست های اصولی امام علی (ع)می نویسد : " گروهی از کسانی که برتری امیرمؤمنین (ع)را نمی شناسند ، عمر را سیاست مدارتر از او می پندارند . گر چه او را داناتر از عمر دانسته اند ، ... همچنین دشمنان و مخالفانش گمان برده اند که معاویه از او سیاست مدارتر و تدبیرش درست تر بوده است . "روش حضرت امیر (ع)در برخورد با کارگزاران عثمان بدین گونه بود که طی نامه ای به آنها می نوشت و از آنها می خواست که از مردم بیعت بگیرند ، بعد از آن در صورتی که تصمیم به برکناری یکی از آنها را داشت از او می خواست که به مرکز حکومت ، مدینه و بعدا کوفه ، بیاید که بازگشت او نشانه تسلیمش در مقابل خلیفه مسلمین و بیعت مردم نشانگر وفاداری مردم آن منطقه نسبت به رهبر جامعه اسلامی بود ، همان گونه که حضرت نسبت با اشعت بن قیس و جریر بن عبدالله بجلی و دیگران بدین گونه عمل کردند . طبق نقل مورخین ، امام علی (ع)در ماه صفر سال 36 هجری اولین گروه از استانداران 0خود را به شهرستان ها اعزام کردند . عثمان بن حنیف را به بصره ، عمار بن شهاب را به کوفه ، عبید الله بن عباس را به یمن ، قیس بن سعد را به مصر و سهل بن حنیف را به شام اعزام کرد و همگی جز سهل بن حنیف که از نیمه راه بازگشت با موفقیت کامل به حوزه های فرمانداری خود وارد شدند و زمام کار را به دست گرفتند .
شایسته سالاری و حق مداری در حکومت امیر مؤمنان علی (ع)
از سیره امام (ع)به خوبی استفاده می شود که حضرت امیر در انتخاب افراد برای مناصب دولتی و مدیریتی . لیاقت و شایستگی و امانت داری و حسن سوابق و در یک کلام " اهلیت ها ، را در نظر می گرفته اند ، همچنان که در دستور العمل و بخش نامه ها به کارگزاران خودشان در استان ها و شهرستان ها نیز به شایسته سالاری در امر گزینش افراد برای خدمت در دستگاه های اداری تاکید فراوان داشته اند . حضرت امیر (ع)هنگامی که مالک را به استانداری مصر تعیین فرمودند در نامه ای که برای مردم مصر نگاشته اند ، ضمن معرفی مالک اشتر ، به شایستگی ها و لیاقت و کاردانی مالک اشاره فرموده است . امام (ع)در فرازی از این نامه فرمودند : " ... بَعثتُ إلَیکُم عبداً مِن عِبادِ اللهِ لا یَنامُ أیَّامَ الخَوفِ و لا یَنکُلُ عَن الأعداءِ ساعاتِ الرّوعِ أشدَّ علَی الفُجَّارِ من حریق النَّارِ و هو مالکُ بنُ الحارثِ أخُومَذحَجٍ فاسمَعوا لَه و أطِِیعوا أمرَه فِیما طابقَ الحقَّ فإنَّه سیفٌ مِن سیوفِ اللهِ لا کلیلُ الظُّبَةِ و لا نابِی الضَّریبةِ . " " من بنده ای از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم ، که روزهای وحشت نمی خوابد و در لحظه های ترس از دشمن روی نمی گرداند ، بر بدکاران از شعله های آتش تندتر است ، او " مالک پسر حارث مذحجی است ، آنجا که با حق است سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید ، او شمشیری از شمشیرهای خداست که نه تیزی آن کند می شود و نه ضربت آن بی اثر است . "همچنین هنگامی که حضرت امیر (ع)عبدالله بن عباس را برای استانداری بصره تعیین فرمودند ، برای مردم سخنرانی کرد و پس از حمد و ثنای خدا و درود فرستادن بر پیامبر خدا فرمود : " ای مردم ! من عبد الله بن عباس را جانشین خود بر شما قرار دادم پس به او گوش فرا دهید و از فرمان او ، تا آنگاه که خدا و پیامبر خدا را فرمان می برد ، اطاعت کنید ، پس اگر بدعتی در میان شما نهاد و یا از حق منحرف شد ، به من اعلام کنید تا بر کنارش کنم . اما من امیدوارم که او را خویشتندار ، پرهیزکار و وارسته بیابم ، و من او را بر شما حاکم نکردم . مگر این که این گمان را به او دادم ، خداوند ما و شما را بیامرزد . "از بیان امام علی (ع)دو استفاده می شود ، با این که حضرت بهترین ها را برای مناصب حکومتی گزینش و انتخاب می نموده است ، با این حال اطاعت مردم از والی و حاکم را به هیچ وجه مطلق نمی داند ، که به استبداد بینجامد و والی هر گونه که بخواهد بر جامعه حکومت کند ، بلکه ، اطاعت مردم از والی مشروط است به این که والی بر اساس قانون و حق در میان مردم حکومت کند ، چنان که می فرماید هر گاه والی از راه قانون و حق منحرف شد به من گزارش کنید تا او را عزل کنم . امیر مؤمنان علی (ع)با این که افراد شایسته ای در بین اطرافیان خود داشت ، کسی از اقوام خویش را منصب نداد . یگانه موردی که برای مالک اشتر سئوال ایجاد کرد این بود که چرا حضرت امیر (ع)حکم کارگزاری حجاز ، یمن و عراق را به سه تن از فرزندان عباس عموی پیامبر داده است . مالک گفته بود : " برای چه ما دیروز آن پیرمرد " عثمان "را کشتیم ؟ آیا نه به این سبب بود که بدون جهت اقوام خود را بر سر کار می آورد ؟ وقتی به حضرت امیر خبر رسید ، مالک را احضار و با او ملاطفت کرد و در توضیح انگیزه خویش فرمود: " آیا من به حسن و حسین و یا یکی از فرزندان برادرم جعفر یا عقیل امارت دادم ؟ اما این که فرزندان عباس را به امارت گماردم . بدان سبب بود که شنیدم عباس مکرر از رسول خدا امارت می طلبید و من در دوران حکومت عمر و عثمان می دیدم که فرزندان عباس شاهد ولایت کسانی از فرزندان طلقاء بودند ، اما هیچ یک از آنان ولایت نیافت ( در حالی که شایستگی داشتند )پس دوست داشتم صله رحم نموده آن چه در نفس های آنها ( از عقده حقارت ) بود از بین ببرم .
در عین حال حضرت امیر (ع)به مالک اشتر فرموده : " فإن عَلِمتَ أحَداً هُو خَیرٌ مِنهُم فَأتِنی بِه " " اگر فردی را که از آنها شایسته تر است می شناسی او را نزد من بیاور . "روش امام علی (ع)به وضوح به ما می آموزد که تغییر رژیم سیاسی به تنهایی بدون تغییر دادن کارگزاران و افراد وابسته و فاسد و اصلاح ساختار مدیریتی و جایگزین نمودن افراد شایسته و امانت دار امکان دست زدن به اصلاحات اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی را فراهم نخواهد کرد .